مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران
حسین عظیمی، تهران: نشر نی، 1391
توسعه در ایران همواره یکی از بحثهای چالش برانگیز و پر اختلاف بین کارگزاران و مدیران و محققان و صاحب نظران بوده و نه تنها در بحث توسعة سیاسی که خود به خود موضوعی اختلاف برانگیز و چالش برانگیز است بلکه در بحثهای عینی تر که با آمار و ارقام سروکار دارند مثل توسعة اقتصادی هم باز ما این اختلافات و چالش ها را می بینیم. همین موضوع شاید توجه امروز ما را نسبت به آثار کلاسیک در بحث توسعة اقتصادی در ایران بیشتر از قبل کند.
“مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران” اثر دکتر حسین عظیمی یکی از آن کتابهای کلاسیک دربارة توسعة اقتصادی در ایران است که بعد از گذشت دو دهه همچنان یکی از متون مرجع در این موضوع است و نگاهی دوباره به آن نه تنها خالی از لطف نیست بلکه برای دانش پژوهان و کارگزاران امروز اقتصاد و توسعة ایران ضرورت دارد تا در فضای پر از اختلاف نظر سیاستها و سیاست گذاریهای اقتصادی تجربیات چند دهة گذشته جلوی چشم ما باشد و بی توجه از عوامل و مسائل توسعه نیافتگی ایران در دهه های گذشته نگذریم و راههای رفته شده را دوباره نرویم. خصوصاً تجدید چاپ مکرر این کتاب از دهة 1370 تا همین سا لهای نخستین دهة 1390 نشان از اهمیت کتاب در بین مخاطبان خاص آن که اغلب دانشجویان اقتصاد هستند، دارد.
عظیمی در دهة 1340 دور ههای لیسانس اقتصاد و فوق لیسانس اقتصاد توسعه را در دانشگاه تهران گذراند و دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد گرفت. نگاهی که او به مسأله توسعه دارد در چارچوب نگاه کلاسیک نظری ههای توسعه است که در زمان تحصیل او از مهمترین نظریات کاربردی در سیاست گذاری های بخشی از کشورهای در حال توسعه بود و در آن بحث همچنان بر سر تفاوت بین جامعه سنتی و جامعه مدرن بود و نظریه های نوسازی خود با مقایسه تفاوتهای این دو شکل آرمانی و مدل از جامعه شکل گرفته اند. عظیمی با نگاهی که به بحث جوامع توسعه یافته و صنعتی و جوامع در حال توسعه و گذر دارد همانند نظریه پردازان توسعه و نوسازی انتقال از جامعة سنتی به جامعة مدرن را ضرورتی برای حل مشکلات اقتصادی چون فقر می داند و توسعه را در بح ثهای خود در این راستا دنبال می کند.
فراسوی این نگاه نظری به موضوع توسعه، عظیمی به عنوان یک اقتصاددان آگاه به امور و علم اقتصاد با قضیة توسعه نیافتگی ایران برخورد می کند و می داند که باید با اقتصاد خاص ایران به عنوان واقعیت اصلی مورد بحث در موضوع توسعه و توسعه نیافتگی برخورد کند. او در مقدمة کتاب می نویسد: «اقتصاد ایران، عل یرغم تلاش ها و تحولات چشمگیر انجام شده طی ده ههای اخیر، هنوزبا مسایل و مشكلات فراوان مواجه است. برخی از این مشكلات در متن كتاب برنامه فعلی كشور نیز مورد اشاره قرار گرفته اند. از جمله با مراجعه به كتاب مزبور می بینیم كه: به اتكای نتایج سرشماری سال 1365 كشور و حسابهای ملی، 33 درصد از 11 میلیون جمعیت شاغل كشور در تولید محصول ملی این دوره نقشی ندارند و در واقع بیكار پنهانند، با این واقعیت، از مجموع نیروی كار 8/ 12 میلیون نفری كشور، بیش از 47 درصد یا بیكارند و یا اینكه اثر وجودی موثری در تولید و تامین ثروت ملی ندارند. » با همین نگاه به واقعیت های اجتماعی و اقتصادی خاص ایران، به سراغ بخش ها و مسایل مختلف اقتصاد ایران می رود.
- عقلانیت و توسعه یافتگی ایران
محمود سریع القلم، تهران: نشر فرزان روز ، 1392
وقتی صحبت از موضوع توسعه می شود پیش از همه ذهن به سوی بحثهای عملیاتی و آماری می رود که به مسایل توسعه نگاهی کمّی دارند و اغلب ریشه در بحث های صنعتی شدن و کشورهای صنعتی است که اولین نمونه از توسعه یافتگی بوده اند و با تولید انبوه ماشینی برای جوامع خود فراوانی و رفاه اقتصادی و کالاهای مصرفی به ارمغان آوردند. اما همچنان که جوامع درگیر با توسعه به سطحی از تولید و پیشرفت در کمیت رسیدند نگاه به توسعه هم دچار تغییراتی جدی شد و بحث فرهنگ و شیوه های رفتار و فرهنگ توسعه یافته بخشی از مسائل فکری و نظری بحث های توسعه شد و موضوع کیفیت به اندازه آمار و کمیّت و بحث های کاربردی اهمیت یافت. کتاب «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران » یکی از همین آثار به زبان فارسی است که به قلم محمود سریع القلم دانش آموخته و استاد علوم سیاسی به نگارش درآمده است.
طبعاً درگیر شدن فکری، نظری و قلمی با موضوع توسعه ارتباط خاصی با تحصیلات نویسندگان آن کتاب دارد و هما نطور که از یک اقتصاددان انتظار می رود در بحث توسعه به سراغ زبان علم اقتصاد برود، از عالم علم سیاست نیز همانطور که رایج است انتظار این است که سخن از توسعة سیاسی باشد و نویسنده به سراغ بحث های رایج دربارة تحزب و مشارکت سیاسی و تحلیل های پیچیده از نیروهای اجتماعی و سیاسی و بحث شکافهای موجود برود. اما در کتاب «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران » نمی توان چنین تمایزاتی را دید و کتاب بیشتر جنبة خلاقانه ای به خود گرفته و رهنمودهایی ارائه می کند که چارچوب آن همان طور که نویسنده می گوید «مکتب تحول شخصیت ایرانی » است.
هما نطور در اشاره شد، این کتاب را هم باید بخشی از فرهنگ متأخر در بحث های توسعه دانست که به عنوان مکمل نگاه کمی و آماری به بحث کیفیت توجه می کنند. این جا صبحت از کیفیت فردی و نقش آن در توسعه است. فرد به عنوان نیروی اصلی توسعه که می تواند تبدیل به نخبه ای با نیروی عقلانیت و مسئولیت پذیری نقش مؤثری در توسعه و پیشرفت یک جامعه بازی کند. فرد نمی تواند به این سطح از شکوفایی عقلانی و عملی برسد مگر در فرهنگی شایسته سالار و در اینجاست که بحث تصمیم گیریها و مدیریت مطرح می شود. این بحث خود پاسخی می طلبد برای پرسش هایی چون این که چه کسانی تصمیم می گیرند؟ چه کسانی مدیریت می کنند؟ این افراد چگونه فکر می کنند؟ کیفیت این جا در اهمیت قرار می گیرد اما نویسنده کمیت را نیز به خدمت می گیرد تا به تبیین فرهنگ عقلانی توسعه یافتگی برای ایران بپردازد.
- ایران، جامعة کوتاه مدت
محمدعلی همایون کاتوزیان، تهران: نشر نی، 1391
نظریه های اجتماعی در مراحل تکوین خود با شکل های گوناگونی از نظرات روبرو گشته اند که یکی از آنها نظریه های نژادی است و صحبت از این می کند که چرا یک نژاد پیشرفت می کند و دیگر نژادها عقب مانده می مانند. امروزه صحبت گفتن از نظرات نژادی به عنوان امری ایستا دیگر جایی در نظریات اجتماعی و تغییر و توسعه ندارد چرا که افق دید ما نسبت به عوامل ساختاری و فرهنگی در عقب ماندگی گسترده تر از گذشته ای شده که به عوامل و فاکتورهای تک بعدی و تک علیتی چنگ می زدند تا نظرات خود را به کرسی بنشانند. اما هنوز در نگاه به توسعه ایران ما می توانیم با ادبیاتی روبرو شویم که نگاهی ایستا به این قضیه دارند. کتاب «ایران، جامعة کوتاه مدت » نوشتة محمد علی همایون کاتوزیان حاوی چهار مقالة «ایران، جامعة کوتاه مدت ، مشروعیت و جانشینی در تاریخ ایران، انقلاب برای قانون و ملک الشعرا بهار در دوران مشروطه که توسط نشر نی چاپ شده یکی از همین آثار است.
ایران، جامعة کوتاه مدت، کتابی تاریخی و نظری دربارة توسعه و نوسازی در ایران است که عمدة بحث آن دربارة نوسازی در مقالة اول مطرح شده است. نویسندة کتاب با استفاده از اصطلاح «خانة کلنگی » سعی دارد تا نوعی قانون تکامل برای جامعة ایرانی مطرح کند که همواره طبق آن الگوی اجتماعی تغییر و نوسازی ایران پیش رفته است. در واقع نویسنده این مفهوم را گویاترین اصطلاح برای توصیف ماهیت کوتاه مدت تحولات در جامعة ایران می داند.
منظور از طرح خانه کلنگی بنایی است که عمری بیش از یکی دو نسل ندارد و به علت کهنه شدن بجای نوسازی از پی ویران می شود و تداوم سازه ها در این جامعة کلنگی به تعبیر نویسنده جای خود را به تغییرات گذرا می دهد. او از دل این برداشت خود، وضعیت تاریخی جامعة ایران را ریشه یابی می کند که مداوم در نوسان بین دوره هایی از استقرار حکومت خودسر، دورة شورش و حکومت خودسر جدید گیر کرده است. عدم انباشت دراز مدت سرمایه های تجاری و توسعة آموزش، فرهنگ و علم، باعث قطع پیوستگی تحولات در دراز مدت شده و نتیجه ای که نویسنده از ایران، جامعة کوتاه مدت م یگیرد، ناامنی شدید و پیش بینی ناپذیری آینده است. علاوه بر آن، منصب و عنوان کارگزاران، امتیازهای مالکان و ثروت بازرگانان همواره در معرض خطر از بین رفتن در طول حیات یک یا دو نسل بعد از خود است. زندگی و حیات اجتماعی نیز همواره با خطر نابودی خودسرانه و بی قانون روبرو بود و حتی فرمانروا، خویشاوندانش و کارگزاران کشوری و لشکری او نیز از این خطر مصون نبودند.
نگاه تاریخی نویسنده ما را از ویژگی های خاصی که در تغییرات و تحولات ایران رخ داده آگاه می کند، اما ممکن است این پرسش برای خواننده مطرح شود که آیا می توان از چنین قوانین اجتماعی خاص و ایستایی به عنوان امری تکرار شونده سخن به میان آورد؟ از طرف دیگر بحث جامعة کوتاه مدت فقط به موضوع گسست های کوتاه مدت اجتماعی و سیاسی می پردازد و خواننده ممکن است دچار این ابهام شود که پس تداومهای تاریخی که ایران را از قرون کهن به عصر جدید خود رسانده چه جایی در این شکل از نظریه پردازی دارد؟ با این که تداوم اجتماعی و فرهنگی چهرة فراموش شدة توسعه در این مقالات است اما باید به خاطر این توجه خاص به تغییر و دگرگونی در ایران که حاصل نوعی بازاندیشی تاریخی است برای این کتاب جایی در بین آثار توسعه در ایران باز کرد.
- مجموعه کتابهای تاریخی رشد اقتصادیپیشگامان رشد
فریدون شیرین کام و ایمان فرجام نیا ، تهران : اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی جمهوری اسلامی ایران ۱۳۹۰
یکی از مهمترین بحثهای تاریخ توسعة یک کشور موضوع نقش آنتروپرونورها یا کارآفرینان و مدیران اقتصادی است که همواره تا امروز نیز بحث رشد اقتصادی با این مفهوم پیوند خورده است. بحث از آنتروپرونور در الفبای رشد اقتصادی ایران برای نخستین مرتبه در کتابی با همین عنوان در مجموعه کتاب های معارف عمومی انتشارات «بنگاه ترجمه و نشر کتاب » در سال 1343 مورد توجه قرار گرفت که رویکردهای کشورهای صعنتی توسعه یافتة سرمایه داری به مسألة رشد اقتصادی را برای خوانندگان بازگو می کرد. بعد از آن بحث از کارآفرینان در توسعة صنعتی و اقتصادی و رشد، همواره در مقالات و سیاست گذاری ها مورد توجه بوده است.
اما بحثی که کمتر مورد توجه قرار گرفته نگاه تاریخی به ثروت آفرینان و کارآفرینان ایرانی بوده که چه در حوزة تجارت و سوداگری و چه در حوز ههای صنعت و پایه گذاری صنایع خواهی نخواهی فعالیت هایشان تاثیرات قابل توجهی بر رشد و توسعه کشور و جامعه گذاشته است. بخشی از این کم توجهی شاید برگردد به موضوع میزان پول و ثروت و موفقیت های مالی این گروه از جامعه، که در طی بیش از نیم قرن اخیر همواره با بحث هایی چون رانت، رانت خواری و نزدیکی به قدرت و بحث های این چنین ترکیب شده و نگاه مذموم و نکوهیده به ثروتمندان، به این گروه از کارآفرینان اقتصادی نیز سرایت کرده است. با تمام این ها نباید ضرورت بررسی تاریخی نقش کارآفرینان تجاری و صنعتی در رشد اقتصادی کشور را کم اهمیت دانست و نسبت به آن بی توجه بود.
علی اصغر سعیدی و فریدون شیرین کام دو تن از محققان تاریخ معاصر ایران هستند که به موضوع زندگی و تاریخ تجار و کارآفرینان قرن اخیر ایران توجه جدی داشتند و مجموعه کتا بهای “موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران” را با بررسی زندگی و فعالیت شخصیت ها و خانواده های مهم تجاری و صاحبان صنایع مدرن گام مثبتی در تاریخ نگاری توسعة اقتصادی در ایران است. هر چند هنوز در این حوزه راهی دراز در پیش است و جای خالی آثار تحلیلی دربارة تاریخ اقتصاد مدرن در ایران به روشنی ملموس است.
از جمله مهمترین فعالان و کارآفرینان در این مجموعه آثار، می توان به خاندان برخوردار و به ویژه حاج محمدتقی برخوردار پیشگام صنایع و لوازم خانگی در ایران، سیدمحمد گرامی بنیانگذار شرکت گلستان، محمدرحیم متقی ایروانی بنیانگذار کفش ملی و خاندان لاجوردی که از خانواده های سرمایه دار سرشناس دورة پهلوی در ایران بودند، اشاره کرد.
- توسعه در ایران: 1320 تا 1357 (خاطرات منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرمائیان و عبدالمجید مجیدی)
ویراستار؛ غلامرضا افخمی، تهران، انتشارات گام نو
نگاه به توسعه چه در مطالعات نظری و چه در مطالعات موردی درباره کشورها و مناطق جغرافیایی همواره ابعاد گوناگونی را در بردارد. گاه نگاه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و یا فرهنگی است، گاه نگاهی تاریخی به توسعه مطرح است و گاه مسألة کارگزاران و تجربیاتی است که کارگزاران امور توسعه بیان و منتقل می کنند. کتاب «توسعه در ایران » با عنوان فرعی”خاطرات منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرمائیان و عبدالمجید مجیدی” کتابی چند وجهی است که تجربیات کارگزاران توسعه را با نگاهی تاریخی به مسألة توسعه اقتصادی موضوع خود قرار می دهد. در کتاب حاضر، خاطرات سه تن از مهم ترین دست اندرکاران برنامه ریزی در ایران پیش از انقلاب گردآوری شده است. «خداداد فرمانفرمائیان »، در شکل گیری و تحول مفهوم و ساختار برنامه ریزی در ایران نقش محوری ایفا کرد. او مدت هشت سال، قائم مقام و رئیس بانک مرکزی بود و سپس به سازمان برنامه و بودجه رفت. «منوچهر گودرزی »، از اولین جوانان تحصیل کرده در خارج از کشور بود که پس از بازگشت به ایران، مسئولیت نوسازی تشکیلات سازمان برنامه و سپس مدیریت امور اجتماعی این سازمان را عهده دار شد. «عبدالمجید مجیدی » نیز بخش بزرگی از مسئولیت اداری خود را در سازمان برنامه گذراند و تجدید نظر در برنامه پنجم و تدوین برنامه ششم، مستقیما زیر نظر او صورت گرفت.
دورة مورد بحث این کارگزاران اقتصادی دولت های عصر پهلوی دوم از جمله مهمترین دوره ها برای بحث توسعه در ایران است چرا که بعد از گذشت دهه ها همچنان ما با دو دیدگاه عمیق و متناقض درباره توسعة ایران بین سا لهای 1320 تا 1357 روبرو هستیم که اتفاقاً یکی از بحث های ضمنی همین کتاب است. هما نطور که از مقدمة کتاب برمی آید گروهی با نظر مثبت به دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی می نگرند و بسیاری از دستاوردهای این دوره را که مطلوب خویش می دانند نتیجه بلندی اندیشه، رهبری درست، سازماندهی و وطن پرستی شاه می دانند. در برابر این دیدگاه، دیدگاهی متناقض با آن نیز همواره تا امروز رایج و فراگیر بوده است که نسبت به مساله توسعه ایران در آن دورة تاریخی، نگاهی منفی دارند و تمامی كمبودها و كاستی های ایران در این دوران را یك سره ناشی از سیاست های پهلوی می بینند. کسانی که نگاه مثبت به موضوع توسعه دارند بحث آمارهای مثبت را پیش می کشند و از طریق یک نگاه آمار و ارقامی صرف، قصد پیش بردن دیدگاه خود را دارند و در مقابل منتقدان به موضوع توسعه باز با نگاهی آماری بر آمارهای منفی تأکید می کنند. هما نطور که در مقدمة کتاب آمده: «اما، در بیشتر این موارد، میان شاه و آمار عنصر ملموس دیگری وجود ندارد. بیرون از ایدئولوژی نه از سازمان خبری است و نه از میلیو ها ایرانی كه روزانه در زمینه های گوناگون تلاش كرده اند. آنچه هست به جعبه سیاهی می ماند كه درون آن بر كسی روشن نیست. گویی شاه، همانند خدای ماشینی تراژدی های یونانی، گفته است باش و همه چیز، خیر یا شر، بوده است. ». با تمام این تفاسیر، این کتاب را باید تنها بخشی از تاریخ شفاهی توسعه در ایران دید که به بیان اتفاقات از نگاه کارگزاران اقتصادی این دوره از تاریخ ایران می پردازند
سیاستگذاری ساختار قدرت در ایران
کتاب «سیاستگذاری ساختار قدرت در ایران» نوشته دکتر عباس مصلینژاد استاد دانشگاه را میتوان به عنوان اولین مجموعهای دانست که تمامی رهیافتهای ساختار سیاسی را براساس تحولات اجتماعی و ساختاری در ایران تبیین کرده است. تبیین ساختار قدرت سیاسی ایران در چارچوب رهیافتهای سیاستگذاری عمومی، جامعهشناسی سیاسی، فرهنگ سیاسی و اقتصاد سیاسی امکان پذیر است و نویسنده کتاب تلاش کرده تا مفاهیم و ادبیات هریک از حوزههای یاد شده را به عنوان بخشی از سازمان تحلیلی کتاب مورد استفاده قرار دهد. چنین فرایندی منجر به تنظیم مدل سیاسی درباره ساختار قدرت، چگونگی توزیع ارزشها و فرایندهای تصمیمگیری سیاسی ایران شده است.
در این کتاب بهعنوان یکی از معدود کتابهای موجود به فرهنگ سیاسی ایران با نگرش تحلیل ساختاری، فرهنگی و کارکردی پرداخته شده است. با توجه به شاخصها و نشانههای تحلیلی کتاب میتوان بر این موضوع تاکید داشت که کار جدیدی در حوزه شناخت ساختار نظام سیاسی و سازوکارهای مربوط به اعمال قدرت انجام گرفته است. استفاده از مفاهیم عمومی درباره فرهنگ، ساختار و الگوی کنش نخبگان در این کتاب براساس نشانههایی از اثربخشی نظام فرهنگی، تاریخی و اجتماعی ایران انجام شده و پیچیدگی ساختار سیاسی ایران را میتوان در نقاط عطف تاریخی مورد توجه قرار داد که در بسیاری از مقاطع تاریخی اختلاف نظرهای سیاسی به تضادهای ساختاری تبدیل شدهاند.
جابجایی در نخبگان سیاسی را باید به عنوان انعکاس پیچیده بودن ساختار سیاسی و شکل گیری روندهای گریز از مرکز دانست. واقعیتهای ساختار و رفتار نخبگان نشان میدهد که ایران در زمره کشورهای محسوب میشود که دارای ساختار سیاسی بسیار پیچیده و الگوهای کنش مبهم و رمزآلودی است، چنین رویکردی بخشی از واقعیتهای فرهنگ سیاسی و تاریخ اجتماعی ایران تلقی میشود. در واقع اگر ساختار سیاسی هر کشوری بر اساس نشانههای فرهنگی، اجتماعی و هنجاری تحلیل میشود، تبیین چنین نشانههایی در ساختار سیاسی ایران بدون توجه به نشانههای تاریخی و تمدنی نمیتواند به نتایج مطلوبی منجر شود.
ظهور مدرنیته، تضادهای درون ساختاری ایران را پیچیدهتر کرده است. مدرنیته را باید محور اصلی تضادهای جدید در ساختار سیاسی ایران دانست چرا که طرح مفاهیمی مانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان منجر به تولید ادبیاتی شده که در نقاط عطف تاریخی تضادهای درون ساختاری را تشدید میکند. پیوند نشانههای فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایران باستان و فرهنگ اجتماعی غرب مشکلات بیشتری را برای کنش ارتباطی بازیگران ایجاد کرده است و در چنین شرایطی، تدوین ساختار سیاسی کشوری که دارای قدمت طولانی و تاریخ سیاسی در هم تنیده است، کاری دشوار است.
کتاب «سیاستگذاری ساختار قدرت در ایران» که توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده دارای 61 فصل است. در فصلهای 1، 2 و 3 نقش مؤلفههای فرهنگی، تاریخی و هنجاری در ساختار سیاسی ایران مورد توجه قرار گرفته است. در فصل 4، 5، 6، 7 و 8 نیز ساختار قدرت و فرایند کنش سیاسی در حکومت پهلوی اول و دوم تبیین شده است. در فصل نهم، 31 رهیافت مطرحشده دربارة انقلاب ایران و ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ارائه شده است که طبیعی است هر رهیافت بر نشانه خاصی از دولت، قدرت و حکومت تأکید دارد. در فصلهای 10 و 11 مولفههای فرهنگی، هنجاری و ساختاری جمهوری اسلامی تبیین شده و هر یک از موضوعات مطرح شده در این فصلها را باید بهعنوان زیربنای معادلة قدرت در ساختار سیاسی ایران بعد از انقلاب دانست. در فصلهای 21 تا 61 کتاب، مباحثی درباره تحول در دولت، ساختار اجتماعی، نهادهای مدنی، مشارکت سیاسی و فرایند سیاستگذاری قدرت مشاهده میشود. در هر فصل تلاش شده است تا اصلیترین موضوعات فرهنگ، ساختار، بازیگران و فرایند کنش تعاملی بازیگران و نهادها با یکدیگر مورد ارزیابی تحلیلی قرار گیرد.
خلاصه ای از فرازهای عمده کتاب به شرح زیر قابل طبفه بندی است.
1- واقعیتهای بنیادین ساختار سیاسی ایران
ایران در زمرة کشورهایی قرار دارد که دارای ساختار قدرت سیاسی پیچیده و درهم تنیده است. این امر بازتاب تجارب اجتماعی، واقعیتهای عینی، تجارب تاریخی و هنجارهای سیاسی تکرار شونده است. جامعهشناسان بر این اعتقادند که ساختار، چگونگی و فرایند توزیع قدرت را در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی و بینالمللی تبیین میکند. چنین رویکردی بهمفهوم آن است که در نظامهای سیاسی بسیار پیچیده مانند ایران کنش ارتباطی بازیگران بهراحتی انجام نخواهد پذیرفت و قالبهای هنجاری فراتر از ساختار سیاسی، نهادهای اجتماعی و شکلبندیهای حقوقی ایفای نقش میکنند و در چنین شرایطی تبیین ساختار سیاسی ایران در چارچوب کتابی تاریخی و تحلیلی کار دشواری است.
2- سازماندهی و ساختار تحلیلی «سیاستگذاری ساختار قدرت در ایران»
تحول دولت در ایران همواره تحت تأثیر عوامل اجتماعی، ساختاری و بینالمللی بوده است. انقلاب اسلامی ایران را میتوان در زمرة نقاط عطف تحول دولت در ایران دانست. بسیاری از تحلیلگران مسائل اجتماعی و راهبردی بر این اعتقادند که انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با سایر انقلابهای سیاسی دارای ماهیت و کارکرد متفاوتی بوده است. کورانی و دسوکی در تحلیل خود از انقلاب ایران بر این موضوع تأکید دارند که انقلاب اسلامی از نظر مؤلفههای هستیشناسانه و معرفتشناسانه با انقلاب آمریکا در سال 6771، انقلاب فرانسه در سال 9871، انقلاب روسیه در سال 7191، انقلاب چین در 9491 و همچنین تحولات انقلابی نیمة دوم قرن 02 در کشورهای مختلف، متفاوت است. این امر نشان دهنده ماهیت منحصربهفرد انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلابهای سیاسی و اجتماعی است. بنابراین ماهیت دولت در ایران بعد از انقلاب نیز دارای ماهیت متفاوتی با سایر نظامهای سیاسی خاورمیانه و حتی کشورهای انقلابی است و از این رو ماهیت دولت در ایران را باید براساس ویژگیهای مربوط به انقلاب اسلامی بررسی کرد.
3- قالبهای نظری و تحلیلی «سیاستگذاری ساختار قدرت در ایران»
پیچیدگیهای ساختار اجتماعی و سیاسی ایران آثار خود را در گفتمانهای سیاسی و سیاست خارجی ایرانی منعکس میسازد. ساختار سیاسی ایران در دوره انقلاب مشروطه را باید انعکاس بهرهگیری از گفتمان لیبرال دموکراتیک در پیوند با اسلام سنتی و اجتماعی دانست. چنین ساختاری به گونهای تدریجی از سوی نیروهای مختلف اجتماعی، سیاسی و بین المللی با واکنش روبرو شد و در دوران انقلاب اسلامی ایران هم در قالب گفتمان جدیدی انعکاس یافت.
گفتمان اسلام سیاسی آثار خود را در شکل بندی قدرت و نظام سیاسی بجا گذاشت. ولایت فقیه را باید انعکاس گفتمان اسلام سیاسی دانست که نظارت عالیه بر مدیریت سیاسی را فقیه جامع الشرایط عهدهدار خواهد بود. چنین رویکردی ادامه تعامل دین و دولت در ایران در سالهای بعد از حکومت صفویه تلقی میشود. با توجه به چنین فرایندی، اسلام سیاسی را باید انعکاس نگاه مربوط به انقلاب ایران دانست که از اواخر دهة 0531، واقعیتهای خود را در الگوی کنش کارگزاران و ساختار سیاسی ایران بهجا گذاشته است.
4- تأثیر هنجارهای دینی و انقلاب اسلامی بر «سیاستگذاری ساختار قدرت در ایران»
نشانههای هنجاری انقلاب اسلامی، آثار خود را در نهادهای سیاسی، ساختار قدرت و الگوی رفتار بازیگران منعکس کرده است. با توجه به چنین نشانههایی میتوان تأکید داشت که ساختار سیاسی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دارای ماهیت دوگانه است؛ از یکسو، بر نقش و اثربخشی گروههای اجتماعی در شکلبندی قدرت سیاسی تأکید دارد و از سوی دیگر، تلاش دارد تا مؤلفههای ایدئولوژیک را بهعنوان محور اصلی حکومت تثبیت کند.
5- تحلیل توسعه محور ساختار قدرت در ایران
ارزیابی تحولات ساختاری در ایران بدون توجه به فرایند و سازوکارهای توسعه امکان پذیر نیست. از سالهای اولیه دهه 0591، نقش رهیافت نوسازی در تحلیل فرایندهای توسعه از اهمیت بیشتری برخوردار شده است و نظریه پردازان مکتب نوسازی تلاش کردهاند تا فرایندهای تحول سیاسی کشورهای مختلف را براساس «رهیافت کارکردگرایی» و «رهیافت تکاملگرایی» تبیین کنند. سیاستگذاری «ساختار قدرت در ایران» را باید به عنوان بخشی از واقعیتهای تحلیل توسعه محور از ساختار سیاسی ایران در دورانهای مختلف تاریخی ارزیابی کرد.
اولویت مؤلفههای توسعه را باید بخشی از نقش فرهنگی در فرایند تکامل ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران دانست. چنین رویکردی در چارچوب ساختار ایدئولوژیک معنا پیدا میکند. نظریهپردازانی همانند آبراهامیان بر این اعتقادند که انقلاب اسلامی در ایران منجر به رادیکالیسم در سیاستگذاری دولتی و نشانههایی از ساختار ایدئولوژیک در نظام سیاسی و نخبگان قدرت شده است. به این ترتیب ساختار ایدئولوژیک را باید بهعنوان عامل تغییریابنده در سیاستگذاری دولتی دانست؛ فرایندی که معطوف به عوامل و نشانههای سیاسی، امنیتی و راهبردی است.
لازم به توضیح است که هریک از موضوعات یاد شده بخشی از واقعیتهای ساختار سیاسی در ایران را منعکس میسازد. در این فصل نه تنها رهیافتهای تحلیلی و نظری مورد بررسی قرار گرفته، بلکه مصادیق عینی و سازوکارهای اعمال قدرت درباره هرگونه از نشانهشناسی ساختار قدرت در ایران ذکر شده است. در سایر فصول نیز بهره گیری از رهیافتهای یاد شده در قالب تفسیر دورانهای مختلف تاریخ و ساختار سیاسی ایران مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. اگر چه هریک از فصلهای کتاب دارای ارزش تاریخی و تحلیلی خاصی است اما در فصل 11 به بعد میتوان فرایندهایی را مورد ملاحظه قرار داد که آثار تحول سیاسی و شکلبندیهای توسعه در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را منعکس میسازد. فصول 11 تا 61 بر اساس نشانههای تحول تاریخی و فرایندهای توسعه اقتصادی، دگرگونیهای ساختاری تحلیل شده است.
تهیه و تنظیم از مجید ادیب زاده