آسیب های اجتماعی و مسئولیت های اجتماعی

 زینب بیات – نشست روز دوشنبه 24 آبان ماه 1395 حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان در سالن اجتماعات انجمن جامعه شناسی ایران با حضور لیلا ارشد، خسرو منصوریان، سارا چرتابیان به عنوان سخنرانان، موسسین و گردانندگان سه NGO فعال در حوزه زنان و آسیب‌های اجتماعی برگزار شد. لیلا ارشد، موسس خانه خورشید که در زمینه حمایت از زنان اسیب دیده فعال است، خسرو منصوریان، موسس انجمن حمایت از کودکان توان یاب و موسس مرکز آسیب‌های اجتماعی و لیلا چرتابیان، موسس و مدیریت جمعیت مردم نهاد باور، از تجارب خود درباره آسیب‌های اجتماعی زنان، نقش سازمان‌های مردم نهاد در کنترل آسیب‌ها و همچنین شرایط زندگی روزمره زنان در برخی محلات پر آسیب مانند دروازه غار سخن گفتند.

 

در ابتدای این نشست خانم لیلا ارشد سخن خود را با فعالیت های خانه خورشید آغاز کرد و گفت: خانه خورشید اولین مرکز کاهش آسیب های زنان در تهران از سال 85 فعالیت خود را در محله پر آسیب دروازه غار آغاز کرده است.جمعیت هدف این مرکز، زنان مصرف کننده مواد مخدر و محرک و مبتلا به HIV مثبت می باشند. محله دروازه غار  جزء محله های پر چالش شهر تهران است که تعداد زیادی از زنان آسیب پذیر در این مناطق با شرایط دشوار و در سکونت گاه های غیر رسمی یا بافتهای فرسوده زندگی می کنند.  خانه خورشید زنان آسیب پذیر این مناطق را از نظر گروه اجتماعی و مسایل و مشکلاتی که با آن روبرو هستند تقسیم بندی کرده است.

 

 

گروه اول شامل مادران و خانم های بومی ساکن منطقه است که مشکلات خاص خود را دارند. عمده معضلات این افراد در منطقه احساس عدم امنیت و ناتوانی در ایجاد تغییر و یا فروش خانه خود بدلیل قیمت گذاری ارزان املاک  توسط شهرداری و تخریب بعضی محله ها و تبدیل آنها به فضای بی دفاع است که خود عامل مشکلات عمده برای کودکان، زنان و ساکنین بومی  بوده است. گروه دوم شامل زنان مهاجر است که به دو گروه مهاجرین داخلی و خارجی تقسیم می شوند. مهاجرین داخلی که عموما اهالی شهرهای مختلف مناطق کردستان، لرستان، آذربایجان و مازندران هستند و بیشتر آنها بدلایل ساخت و ساز  بی رویه و پیشنهاد های میلیونی زمین های خود را فروختند و با این تصور غلط که می توانند در تهران زندگی خوب و مرفه ای داشته باشند به این منطقه مهاجرت کردند، ولی بعد از مدتی کوتاه بخاطر عدم توانایی مدیریت پول خود بعضا دچار آسیب های مختلف مانند مصرف مواد می شدند. بنابراین نادیده گرفتن  این افراد در ساز و کارهای اقتصادی و برنامه ریزی های سیاسی می تواند مسائل اجتماعی عمده ای را تولید و گروه های متعدد را درگیر کند. گروهی دیگر از زنان مهاجر داخلی کولی ها (جوکی ها) از نژاد هندوستانی هستند که از شهر های بابل، آمل و ساری مهاجرت کردند و اکثرا سر چهار راه ها فعالیت دارند. از مسائل عمده این گروه تن فروشی، فروش مواد، روابط جنسی ویژه با فرهنگی خاص و خارج از چارچوب عرف و شرع و قانون، و از همه مهم تر کودک آزاری و همسر آزاری بوده است.

گروه زنان مهاجر خارجی بیشتر از افغانستانی ها و عراقی ها هستند؛ زنان پناه جو و غیر ایرانی، زنان کارتن خواب، زنان زباله گرد که با مشکلات عدیده ای از جمله نداشتن شناسنامه و بی هویتی فرزندان خود که پیامد ازدواج های زنان افغانستانی با مردان ایرانی ویا مردان افغانستانی با زنان ایرانی هستند، مواجه اند. نداشتن کارت سبز، کارت سلامت، بیمه و پاسپورت، استفاده نکردن از هیچ گونه حمایت و در نهایت مشغول بودن اغلب زنان به کارهای پست و ارزان مانند شکستن قند از عمده معضلاتی است که این گروه از زنان با آن روبرو هستند. بطور کلی  این گروه از زنان از هیچ گونه امکان شهروندی برخوردار نیستند. آنها از سمت گروه های مختلف آسیب می بینند یا اینکه توسط نیروی شهرداری یا بهزیستی دستگیر می شوند،  به عنوان نمونه زنان زباله گرد حتی مجبور هستند زباله خود را با قیمت ارزان بفروشند چون پیمانکار شهرداری اجازه خرید زباله از زنان را ندارد.

وی ادامه داد:  وسوسه مواد، وسوسه بسیار سخت و تلخی است بنابراین اگر نتوانیم برای فردآسیب دیده حمایت های اجتماعی، شغل و احترام ایجاد کنیم و جایگاه وی را تغییر دهیم او همان آدم آسیب دیده باقی می ماند و روز به روز شرایطش ناگوار تر می شود لذا مستلزم تغییردر نوع نگاه و  برنامه های سیاستگذاران و برنامه ریزان به منظور خدمات رسانی بهتر به این گروه های آسیب دیده هستیم. ارشد در ادامه کارهایی که برای کمک به این گروه های آسیب دیده و آسیب پذیر لازم و ضروری است، این گونه بر شمرد:

– تشکیل شورای عالی کودک در ایران، در سال 72 ایران به کنوانسیون شورای عالی کودک پیوست ولی همچنان در کشور جای خالی این شورا حس می شود درحالیکه یکی از مشکلات اصلی کشور ندیدن کودک به عنوان موجودی همه جانبه است.

– پیشگیری سطح اول و سطح دوم برای کودکان و عموم نوجوانان از طریق حضور مددکار و مشاور رایگان با کیفیت در مدارس و به منظور جلوگیری از کودک آزاری، شناسایی کودکان آسیب دیده، منزوی، افت تحصیلی و کمک رسانی به آنها

– ارائه آموزش و مهارت های لازم به خانواده ها برای تربیت فرزند

– اهمیت دادن به نقش رسانه ها در اطلاع رسانی و آگاهی کودکان و نوجوانان در سطح کشور (جلوگیری از بزرگ نمایی یا کوچک نمایی مسائل از طریق رسانه ها)

– حضور ماما و پزشک زنان و خدمات رایگان با کیفیت بالا در محله های پر آسیب به منظور راهنمایی و کمک به زنان دچار مشکل و حتی جلوگیری از بارداری زنانی که آسیب دیده هستند چرا که اکثریت از وجود کودک خود برای حمل مواد و سایر سوءاستفاده های دیگر بهره می گیرند.

در نهایت خانم ارشد سخنان خود را این گونه جمع بندی کرد که لازم است درکنار برنامه های توسعه شهری، شهرسازی، مسائل سخت افرازی و بودجه، مسایل اجتماعی را نیز مورد توجه جدی قرار دهیم تا بدون آگاهی از مسایل اجتماعی اقدام به کارهایی نشود که زمینه ساز آسیب های اجتماعی شوند. همچنین به سازمان ها  و سیاست گذاران دیگر نشان دهیم که تمامی این اقدامات در سازمانهای غیر دولتی عملی است و می توانیم با کمک این سازمانها به زنان در معرض آسیب کمک کنیم.

دومین سخنرانی در نشست به “جمعیت مردم نهاد باور” اختصاص داده شده بود. جمعیت مردم نهاد باور در سال 94 به رسمیت شناخته شده ولی از سال 86 فعالیت غیر رسمی خود که متمرکز بر توان افزایی آسیب دیدگان اجتماعی اعم از زن و مرد می باشد را آغاز کرده است. سارا چرتابیان نماینده جمعیت باور توضیح داد که دغدغه اصلی این مجموعه زنان است منتهی نه از نظر جایگاه جنسیتی بلکه از این نظر که زن هسته و کانون اصلی خانواده است و وقتی که زن مورد توان افزایی قرار می گیرد فضایی را برای پدر، فرزندان و کل خانواده مهیا می کند که در نهایت آینده فرزندانمان را رقم می زند. وی افزود همگان بر این اذعان داریم که نرخ و آمار روسپیگری، طلاق، تک سرپرست شدن خانواده ها، اعتیاد و زنانه شدن اعتیاد و اتفاقاتی از این قبیل در کشور سیر صعودی داشته که  سرمنشاء آن نوع تفکر ما به این مسائل است که خود جای بحث دارد اما موضوع اصلی  این است که خانواده ها و افراد چگونه می توانند از زن و نقش او حمایت کنند. خانم چرتابیان سپس ادامه داد که از سالهای 81-80 کار حمایتی خود را با کودکان شروع کرده است با این دغدغه که بفهمد کودکان دروازه غار و محله های پر آسیب و حاشیه شهر چگونه زندگی می کنند و چه اتفاقی برای آنها می افتد.  در نتیجه کار کردن با این کودکان در حوزه های مختلف و با همراهی موسسات مختلف، از رفتن گروهی از آنها به سمت کارتن خوابی و اعتیاد جلوگیری شد.  همچنین این موضوع آشکار شد که اغلب بچه های دروازه غار و

بچه های کار ، فرزندان مردان و زنانی هستند که مبتلا به اعتیاد شده اند. این واقعیت که در چند سال اخیر به سمت زنانه تر شدن اعتیاد می رویم باعث شده به نقش هایی عمده این زنان درخانواده دچار ضعف شود و فاصله گرفتن از این نقش از عوامل اصلی آسیب هایی در کشورمان است که با سرعت نجومی بالا می رود و نمی دانیم در نهایت به کجا خواهد رسید.

وی در ادامه بحث بیان داشت از سال 86 بحث کارتن خواب ها و اعتیاد زنان و مردان مطرح و اولین مرکز برای مردان و بعد برای زنان تاسیس شد. ولی در آن سالها به علت نداشتن مجوز این امکان فراهم نبود که مادر و فرزند را کنار هم داشته باشیم  چرا که دغدغه اصلی  کودکان آسیب دیده، بودن در کنار مادر و پدر خود است. از سال 91-90 اولین مرکز رسمی با دغدغه ایجاد شغل، درمان اعتیاد و کارتن خوابی راه اندازی شد که همراه با آموزش درونی و اتفاقات بیرونی برای افراد بود. نتیجه همه اینها امروز تبدیل به یک فرایندی به نام فرایند “به بودن” شده که در  جمعیت باور در هفت مرحله تدوین شده است. اصل مهم این فرایند شاید به عنوان یکی از راه هایی که می تواند نجات دهنده باشد این است که توجه ما را به سمت خودمان و اطرافمان جلب میکند، در واقع کاری که از خود ما و درون ما شروع نشود حقیقتا  اثرگذاری بیرونی آن خیلی کم می باشد. متاسفانه آمار دقیق و اصلی از میزان آسیب های زنان و مردان (اعتیاد وکارتن خواب ها) در دسترس نیست و اکثریت هم به علت عدم  هویت مشخص و نداشتن شناسنامه نام و نشانی ندارند که اینگونه موارد دغدغه های جدی برای کشورمان ایجاد می کند. به هرحال احساس کردیم آنچه که میزان آسیب پذیری در جامعه را بالا می برد بحث زنان است و آن هم بر میگردد به فاصله گرفتن دو بعد واقعیت و انتظارات که زنان از خودشان دارند، اکنون هم شاهد بالا رفتن نرخ افسردگی در زنان هستیم که این امری آسیب زا است  و آنها را از خود دور تر می کند. طبق بررسی های انجام شده به این فکر کردیم که این موارد کاملا مربوط به باور جمعی کشور است و اگر قرار است اتفاقی رخ دهد آن اتفاق تغییر دادن باور جمعی است. بطور نمونه کمپین های زیادی در حوزه های مختلف فعالیت می کنند ولی در واقعیت چه اندازه از این کمپین ها تبدیل به کنش و عمل می شوند؟

در دوره ای زندگی می کنیم که عصر اطلاعات نامیده شده و  همه مردم از خبر ها و اتفاقات خوب در شبکه های مجازی در حوزه های حمایتی و توانمند سازی صحبت می کنند ولی وقتی باور جمعی شکل و سوی سازنده ای به خود نگیرد و نخواهد در قالب برنامه های حمایتی جلو برود این خود عامل چرخه آسیب می شود. بطور نمونه در سال 86-85 که کار حمایتی را آغاز کردیم دغدغه اصلی پخش غذا بود و فکر می کردیم با این کار حداقل برای یک شب مرد یا زنی به حریم کسی تجاوز نکند یا دختری بخاطر غذا شب بیرون از خانه نماند. هرچند که چنین برنامه های فرهنگی تاثیرگذار بود اما بعد از مدتی بررسی ها نشان داد که این گونه کار حمایتی و رسیدگی به خانواده ها و افراد خود دوباره معضل و آسیب جدیدی را خلق می کند که آن فرایند بی مسئولیتی، گداپروری و وابسته کردن افراد به خودمان است. آن گاه به  این امر آگاه شدیم که مواجه شدن با درد ها و آسیب ها در محله دروازه غار علت و پیشینه ای دارد که برمی گردد به کم کاری ما و حتی مسؤولیت های کوچکی که ایفا نکردیم. وی ضمن اشاره به فعالیت های انجام شده اظهار داشت برای جلوگیری از افزایش نرخ صعودی آسیب ها همگی باید از کارهای کوچک و ساده شروع کنیم که بسیار در زندگی ما تاثیر دارد و برای مرتفع کردن این دغدغه ها نیاز به رشد و تغییر و تحول داریم که از اینجا مسئولیت های اجتماعی ما آغاز می شود.  طبق برنامه ریزی های انجام شده در یافتیم چیزی که در جامعه نیاز به تغییر و تحول دارد بحث توانمند سازی است. امروزه توانمند سازی بیشتر در حوزه زنان انجام می شود ولی حقیقتا آیا توانمند سازی فقط مربوط به زنان است؟ خیر، نباید در جامعه زن و مرد را جدا از یکدیگر بدانیم  و باید نگاه کلی داشت و منظور ما از توانمند سازی، توانمند سازی اجتماعی است و مستلزم آن است که تک تک ما مسئولیت هایی در قبال خودمان، اطرافیانمان، محله، شهر و کشور  ایفا کنیم چه بسا تجربیات ما در این زمینه برای افرادی که دغدغه رشد و تغییر دارند، می تواند ارزشمند و توان افزا باشد. در مجموعه باور برنامه ای در مورد توانمند سازی زنان، مردان و کودکان تدوین شد که مرحله اول اختصاص داده شد به زنان و در سطح کلان تر اجتماعی که از سال 94 روی مباحث مختلف توانمند سازی در دو بعد درونی و بیرونی افراد کار را شروع کردیم. در بعد بیرونی منظور بحث کسب و کار و اشتغال پایدار است که دغدغه اصلی این افراد است و چیزی اثر عینی و بیرونی بر زندگی این افراد می تواند داشته باشند. بعد درونی هم بحث فردی، داشتن بلوغ روانی و عاطفی است و بالا بردن میزان خودآگاهی و  بالا بردن میزان تاب آوری نسبت به رویداد هایی که بیرون اتفاق می افتد و با آن مواجه می شویم.  همه این مدل آسیب ها چه در دروازه غار چه در حاشیه شهر همه از نوع تصمیم و نوع برداشت ما نسبت به آن اتفاق شکل می گیرد. در مجموعه باور، تحقیقات و پژوهش های تجربی بسیاری نسبت به ابعاد توانمند سازی انجام شد  تا با استفاده کردن از تجربیات افراد متخصص در این حوزه و جلوگیری از خلق آسیب جدید همگی بستری برای آماده سازی بعد درونی و کسب و کار افراد آسیب دیده یا در معرض آسیب فراهم کنیم. مشاوران و متخصصان دغدغه مند با حضور خود بصورت داوطلبانه حاضر شدند متد یکپارچه ای را مربوط به توانمند سازی آموزش ببینند و کارها و فعالیتی در زمینه بررسی و جذب و شناسایی این افراد انجام دادند. باور، کار مردمی است و هدفش باز گشایی باب جدید توانمند سازی  برای زنانی است که هنوز در معرض آسیب  هستند. این که زن معتاد، کارتن خواب یا تن فروشی  که در معرض آسیب ثانویه بوده و توانسته با حمایت های مجموعه خود را تغییر دهد و تبدیل به زنی شود که از شغل خود حقوق اندکی را دریافت کند از نظر این  مرکز همان فرایند به بودن است. در حال حاضر در مجموعه باور طرح هدیه اشتغال برای سال 95 در حال شکل گیری است که قصد دارد شرایطی برای خانواده ها (زن و مرد) مهیا کند که صرفا خرید عیدانه و خوشحالی کودکانه نباشد بلکه همگی صاحب هویت قوی تری شوند و از همه مهم تر عزت نفس مادران و پدران آسیب دیده یا  در معرض آسیب به آنان بازگردد.

– در نهایت این نشست با سخنرانی خسرو منصوریان موسس “انجمن حمایت از کودکان و نوجوانان توانیاب رعد” پایان یافت. موسسه مذکور بطور رایگان خدمات توانبخشی ارائه می دهد و از فرزندان حاصل از بیماری ایدز حمایت می کند.  این انجمن با حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی از سال 87 فعالیت خود را شروع و  به بررسی آسیب های اجتماعی تهدید کننده زنان در شرایط فقر اقتصادی پرداخته است.

خسرو منصوریان ضمن بیان تجربیات و فعالیت های خود در حوزه آسیب های اجتماعی در سال های بعد از انقلاب توضیح داد که برای اولین بار در ایران قرار بود (NGO) آسیب های اجتماعی شکل بگیرد و سمپوزیومی(انجمنی) بود که از طرف یونیسف ترتیب داده شده بود. یکی از مباحث اصلی در آن زمان چرایی شکل نگرفتن (NGO) در ایران بود که دلایلی از قبیل نبود بیمه برای مدد جو، عدم کمک دولت و بهزیستی  و نبود وزارت رفاه، برای آن برشمردند اما از نظر استاد منصوریان پدیده (NGO) در آن زمان با مسایل اطلاعاتی و امنیتی گره خورده بود، وی افزود معتقد به نقش نظارتی دولت بر عملکرد صحیح (NGO) است ولی دولت نباید در کار مردم دخالت کند بدین سبب که مردم کار خود را بهتر انجام می دهند.

او خاطر نشان کرد در سال های 50  به منظور کنترل معتادان و (SEX worker) آنها در منطقه خاک سفید مجوز به (NGO) آسیب دیدگان اجتماعی داده شد. 18 سال بر روی این پدیده ها کار شد و اولین کار مهم در آن دوره  ایجاد خط هات لاین به منظور حمایت از دختران در معرض آسیب بود. پایه کار را به شیوه جستجو در آینده شروع شد تا فهمیده شود گذشته دختر چه وضعیتی داشته، حال دختر چه وضعیتی دارد و چه کنیم که در آینده این حال را نداشته باشد و چه راه حلی ارائه دهیم. امروزه نیازمند برگزاری همایش درحوزه  رفتار های پر خطر و بیماری ایدز در مدارس برای آگاهی خانواده ها و انتقال آن به فرزندان خود هستیم و این رابطه جنسی و ایدز را نه از سر ترس و دوری از رفتار پرخطر بلکه به علت آگاهی بیشتر با فرزندانمان مطرح کنیم و این آگاهی باید از زمان مهد کودک آموزش داده شود. باید به فرزند خود بیاموزیم رابطه جنسی باید ریشه  عاطفی داشته باشد و نه اقتصادی.

وی در ادامه بحث خود گفت: یکی از ریشه های اصلی آسیب های اجتماعی ریشه در فقر و فروپاشی ارزش های اجتماعی است،  به تعبیری می توان اظهار کرد که اخلاق و تقوا از بین رفته است. لذا آموزش در این زمینه ها برای فرزندانمان (دختر و پسر) بسیار ضروری است و توجه به ارزش ها جامعه را به سمت سالم بودن سوق می دهد و جامعه را می بایست آزاد گذاشت چون خداوند انسان را آزاد آفریده است هرچند که  آزادی با بی بند و باری متفاوت است و باید در جامعه حرمت آزادی را نگه داریم تا انسانیت در جامعه دموکراتیک و مردم سالار رشد کند.

مسأله اجتماعی کودکان کار و کودکان خیابانی

امیرحسین زمردیان / مدیرمسؤول

مسأله اجتماعی کودکان کار و کودکان خیابانی مدتها است که توجه فعالان اجتماعی – فرهنگی را به خود مشغول کرده است و نهادهای و سازمانهای عمومی وغیر دولتی هم برای کمک به حل این معضل فعالیت های حمایتی گوناگونی را انجام می دهند. اگر چه به نظر می رسد تک تک این فعالیت ها بصورت جداگانه قابل تأمل است اما در نهایت برآیند این فعالیت ها حرکت با اهمیتی در مسیر حل بنیادین مسأله کودکان کار یا کودکان خیابانی نکرده و به اعتقاد نگارنده نخواهد کرد.

لازم به ذکر است که در این مقاله مقصود از کودک خیابانی کودکانی است که هر روزه در شهرهای بزرگ در خیابان ها مشغول تکدی گری، فروش فال و گل و پاک کردن شیشه خودرو ها و کارهایی اینچنین است و از این نظر در مباحث مطرح شده تفاوت مشخص با آن دسته از کودکانی که در کارگاههای ساختمانی، صنعتی و یا سایر مشاغل در قبال مزد کار می کنند دارد. در مورد دسته دوم از کودکان کار به دلیل پژوهش های اندک انجام شده و گزارش های کمتری که در مورد آنها به نگارش درآمده آگاهی در اندازه ای نیست که بتوان تحلیل صریح و روشنی بیان کرد.

اما آنچه در مورد معضل کودکان خیابانی در کلان شهرها تا به امروز از خبرها و گزارش های میدانی آشکار شده این است که به نظر می رسد تکدی گری این کودکان در خیابان نه به دلیل تأمین نیازهای اولیه خود و خانواده های آنان بلکه زنجیره ای از یک تجارت سیاه و بسیار پرسود و سازمانیافته است. در این تجارت سازمان یافته کودکان خرید و فروش می شوند تا از معصومیت چهره آنها برای افزودن به سود سوداگران استفاده شود. در این بین خوراندن مواد مخدر به نوزادان کوچکتر برای خواباندن آنها در ساعتهای طولانی تکدی گری و در بعضی موارد انجام سایر سوءاستفاده های جسمی نیز رایج است.

در مقابل این بزه آشکار نهادهای مسوول دولتی و عمومی تاکنون عملکرد موفقی نداشته اند. در خوشبینانه ترین حالت دلایل این عدم موفقیت کمبود بودجه و امکانات برای سازماندهی و جمع آوری کودکان، وجود خلا گسترده قانونی برای اقدام جدی و موثر بر علیه این پدیده و در نهایت عدم هماهنگی بین نهادهای مسوول در مساله کودکان خیابان است. دلایلی که اگر چه برای ناتوانی در مبارزه با پدیده استثمار کودکان خیابان ناکافی است اما به هر صورت تا کنون مانع از شکل گیری روندی موثر برای توقف این بزه شده است.

 

 

از دیگر سو کنشگران مدنی و نهادهای غیر دولتی که در حوزه مسایل شهری و کودکان کار می کنند، پاسخ و دستورالعمل روشنی برای مواجهه با پدیده کودکان خیابانی ندارند. رویکردهای حمایتی و آگاهی رسانی که عمده فعالیت این نهادها را شامل می شود تأثیرات بخشی و حداقلی دارد و این سازمانها از معرفی و راه اندازی یک جریان روشنگر اجتماعی برای مقابله با پدیده کودکان خیابانی ناتوان مانده اند. به هر روی آنچه که افراد جامعه مناسب است در هنگام برخورد با کودکان خیابانی انجام دهند، خودداری جدی و دایم از پرداخت هر گونه وجه نقد در قالب خرید یا صدقه با این کودکان است. زیرا که به احتمال بسیار زیاد خود این کودکان هیچ گونه سهمی از پولی که دریافت می کنند نخواهند داشت و این پول صرف فراهم کردن ضروریات زندگی آنها و خانواده هایشان نخواهد شد، بلکه توسط باندهای استثمار از آنها گرفته می شود. در واقع پرداخت همین مبالغ نقدی باعث می شود تا این تجارت سودمند باقی بمانند و کودکان آسیب پذیر به جای آنکه درخانه مشغول بازی یا در مدرسه در حال تحصیل باشند به سرچهار راه آورده شوند تا برای کسب درآمد مورد استفاده قرار بگیرند.

اگرچه اعلام ممنوعیت پرداختن وجه نقد به کودکان خیابانی به دلیل حساس بودن موضوع ممکن است کمی مناقشه برانگیز باشد اما به نظر می رسد تنها راه ممکن و در دسترس برای بیرون راندن کودکان از خیابانها این است که منافع مالی این تجارت در مقصد کاملا از بین برود و آوردن کودکان به خیابان برای باندهای تکدی گری کاملا خالی از منفعت مالی شود. این موضوع که نیازمند همکاری کامل شهروندان است می تواند به عنوان یک الگوی مبارزه با باندهای استثمار کودکان خیابانی ترویج شود. از طرف دیگر اگر افرادی علاقه مند و دلسوز این کودکان هستند

می توانند به جای پول نقد، مواد خوراکی به مانند کیک های کوچک، شیر پاکتی در خودرو خود نگهداری کنند و در موقع لزوم آنها را به کودکان خیابانی بدهند. این روش نه تنها به شکل مستقیم به درمان سوءتغذیه کودکان خیابان کمک می کند بلکه باعث تضعیف منافع باندهای استثمارگر این کودکان می شود.