سیستان و بلوچستان فارغ از قومیت و مذهب دیده شود

موضوع توسعه یافتگی سیستان و بلوچستان به صورت دغدغه‌ای جدی در میان دولت مردان و نخبگان ملی و منطقه ای مطرح است. بر آن شدیم که علل و عوامل اجتماعی این تأخیر در فرایند توسعه استان را با دو نفر از نخبگان این منطقه قادربخش جمال زهی و پیرمحمد ملازهی که سابقه فعالیت اجتماعی و اداری در آنجا دارند را به بحث گذاریم. آنچه پیش رو دارید ماحصل گفتگوی سه ساعته اجتماع و توسعه و این دو فعال اجتماعی است.

با سلام، مبحث به طور کلی در خصوص توسعه استان سیستان و بلوچستان است، به نظر شما که با منطقه آشنایی دارید عمده چالش‌های پیش روی توسعه سیستان و بلوچستان چیست و چگونه می‌توان استان را در مسیر صحیح توسعه قرار داد؟

جمال زهی: با سلام و سپاس از دعوت شما، در توسعه یک بخشی به توسعه انسانی مربوط است که تابع نظرات متعددی است، برخی سهم منابع انسانی را نسبت به محیط، منابع و سایر بخش‌ها تا 80 درصد برآورد می‌کنند. در آمارهای توسعه انسانی شاخص‌های مانند تحصیلات، طول عمر و درآمد به عنوان شاخص‌های اصلی هستند. نکته اساسی این است که باید این معیارها در استان نسبت به سایر مناطق کشور و در خود استان هم به صورت متناسب و مساوی برقرار شود. فکر می‌کنم اگر در سیستان و بلوچستان یک نگاه توسعه ای حاکم باشد، در آموزش و پرورش عدالت آموزشی افزایش می‌یابد و امکانات آموزشی در همه جای استان یکسان می‌شود. به عنوان اولین رویکرد برای توسعه استان، من فکر می‌کنم عدالت آموزشی، سطح توسعه را ارتقا می‌دهد و ضمن اینکه صرفه اقتصادی دارد، اشتغال را هم به همراه دارد. البته اگر نگاه ما توسعه محور نباشد و در حد شعار و گفتگو کار به جایی نمی‌رسد.

ملازهی: نکته دیگر این است که برخی از افرادی که تحصیلات عالی دانشگاهی دارند و بومی هم هستند جذب نمی‌شوند. اصلاً قرار این بوده که بومی جذب شود تا آنجا بمانند اما افرادی که از خارج از منطقه می‌آیند به این امید می‌آیند که پس از یکی دو سال شرایطی فراهم شود بروند مرکز. متاسفانه آمار و ارقام میزان استخدام‌های کارمندان دولتی در استان و میزان درصد بومی‌ها و غیربومی‌ها هم از مشکلاتی است که در برابر توسعه منطقه قرار دارد. یکی دیگر از مسائل پیش روی توسعه یافتگی دامن زدن به اختلافات بین شیعه و سنی است که تازه به راه افتاده و این اختلاف در دوره‌های گذشته وجود نداشته و تضادی مصنوعی محسوب می‌شود که شاید بتوان گفت یک دهه بیشتر عمر ندارد.

 

یعنی شما معتقدید که اختلاف شیعه و سنی در منطقه سیستان و بلوچستان ریشه تاریخی ندارد؟

ملازهی: کاملاً باور دارم که این اختلاف بی ریشه است. چرا می گوییم تضاد بلوچ زابلی مصنوعی است زیرا در استان یک ایل به نام نارویی داریم که در آن برخی بستگان درجه یک در یک خانواده شیعه و برخی سنی هستند. ادغام در آن منطقه در این حد است. سعی شده سد مصنوعی برای این اتحاد و ادغام ایجاد بشود ولی جامعه این سد را نپذیرفته است.

جمال زهی: بله، موضوع اختلاف سیستانی‌ها و بلوچ‌ها در ایران موضوعی است که پیش از این وجود نداشت و این دو قوم با یکدیگر مراودات خانوادگی مانند ازدواج را داشتند و در کتاب‌های متعددی مورد اشاره قرار گرفته است. فضای غالب اینطور بود که شیعه و سنی در کنار هم بودند و به عنوان همشهری از هم دفاع می‌کردند. مراودات اجتماعی بین آن‌ها در عالی‌ترین سطح وجود داشت و خوشبختانه هنوز هم علی رغم تمام اختلاف افکنی ها تا حد زیادی همان مراودات و رفاقت‌ها حفظ شده است.

 

در هر صورت به نظر نمی‌توان تمام تقصیر توسعه نیافتگی استان را به تفاوت‌ها نسبت داد و حتماً عوامل دیگری هم دخیل هستند….

ملازهی: من فکر می‌کنم ذهنیت تقدیر گرای موجود در استان یکی از موانع توسعه در آن منطقه است و تفاوت چندانی هم میان شیعه و سنی نیست. ممکن است در برخی جاها ضعیف تر و یا قوی تر باشد اما محیط زندگی ناسازگار با تمدن این ذهنیت را در طول تاریخ تقویت کرده است. شما نمی‌توانید در جایی توسعه ایجاد کنید که انسان‌ها در آنجا معتقدند همه چیز در لوحه محفوظه نوشته شده است که امروز غذا داشته باشم یا نداشته باشم و تقدیر امروز من این است. این تقدیر گرایی یک فرهنگ است و ارتباط چندانی هم با مذهب ندارد. علت اش هم این است که این جامعه و محیط جغرافیایی با انسان، تمدن و یک زندگی با ثبات ناسازگار است. اگر افغان‌ها اجازه دهند آب هیرمند وارد سیستان شود محصولی که کاشته شده بار می‌دهد اما در غیر از آن، کشاورز راهی ندارد جز آنکه به تقدیر بسنده کند. نکته دیگر این که در بحث گسترش فقر تفاوتی بین زابلی و بلوچ نیست و حتی بلوچ‌ها به دلیل این که امکان مراودات مرزی در قالب پیله‌وری را دارند برتری درآمدی ناچیزی به نسبت توده زابلی دارند.

بحث دیگر این است قوم بلوچ در منطقه به صورت سه گانه حضور دارد. این قوم از گذشته میان سه کشور ایران، افغانستان و هند در زمان انگلستان تقسیم شده بود و این تقسیم بندی مرزی را بوجود آورده که خواه ناخواه مسائل ضد توسعه ایجاد می‌کند. به عنوان نمونه، یک بلوچی می‌تواند از ایران چهار عدد دمپایی به آن طرف ببرد و در ازای آن یک حلب روغن از افغانستان بیاورد، درآمد دارد و به کار هم احتیاج نخواهد داشت چرا که در ذهنیت اش کار بی فایده است. در واقع شرایط اجتماعی و محیطی به همراه این ذهنیت موجب می‌شود عزت و احترام کار و تلاش از بین رود.

 

شما به تقسیم شدن قوم بلوچ بین سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان اشاره کردید…آیا همین موضوع و مرز طولانی و مشترک با دو کشور ناامن بر مشکلات منطقه اضافه نکرده است؟

ملازهی: به نظرم باید برای شناسایی موانع توسعه در منطقه سیستان و بلوچستان به شرایط این استان هم توجه کنیم. سیستان و بلوچستان منطقه‌ای است که برخلاف آذربایجان و کردستان، با دو کشور فقیر و مسئله ساز همسایه است. مسائلی همچون قاچاق مواد مخدر باعث شده فضای منطقه بیشتر امنیتی شود و توسعه به حاشیه رانده شود. بخش عمده منابع تخصیص به منطقه هم سهم امنیت آن می‌شود، حال آنکه اگر این منابع خرج توسعه منطقه شود بسیاری از این مسائل خود به خود میان می‌رود.

متاسفانه این باور اشتباه هم وجود دارد که تجزیه طلبان در منطقه جمع شده‌اند و ممکن است مورد سواستفاده دشمنان خارجی قرار بگیرند در حالی که در طول تاریخ نه تنها بلوچ‌ها بلکه همه اقوام ایرانی خودشان را ایرانی می‌دانند. این که بلوچ را متهم به تجزیه طلبی کنیم اشتباه است، بلوچ همواره خود را ایرانی می‌دانسته و می‌داند؛ حتی بلوچ پاکستانی هم خود را متعلق به تمدن ایرانی می‌داند و می‌توان او را جذب کرد. دولت باید بداند که هیچ کس در آن منطقه به دنبال تجزیه طلبی نیست.

این که به دلیل واهی و غیرواقعی تهدیدهای تجزیه طلبانه سرمایه‌گذاری در این منطقه بیهوده انگاشته شود خود می‌تواند از دیگر موانع توسعه باشد. سیستم آن منطقه به گونه‌ای است که اگر یک نفر کار کند، 10 نفر از کنار آن نان می‌خورند و اگر چهار عدد کارخانه با شغل ثابت در آنجا ایجاد شود و 100 هزار نفر سرکار بروند بیشتر از یک میلیون نفر زندگی می‌گذرانند که با جمعیت بیش از 2 میلیونی منطقه کمک بزرگی به آنجا می‌شود.

وقتی این اتفاق نمی‌افتد فقر در منطقه باقی می‌ماند. در یک منطقه فقیر دو اتفاق خطرناک می‌افتد. همانطور که می دانید 90 درصد تریاک دنیا در افغانستان تولید می‌شود. از این 90 درصد 75 درصد در هلمند بوجود می‌آید که با سیستان و بلوچستان ایران هم مرز است. افغان‌ها آب سیستان را مهار کردند و آن را به سمت مزارع خشخاش بردند، حال باند اصلی قاچاقچی مواد مخدر که در ایتالیا است اصلاً نمی‌داند این قاچاق چگونه به آنجا می‌رسد. کار اصلی قاچاقچیان مواد مخدر هم این است که این قاچاق را وارد ایران کند و از آن بگذرد و محموله قاچاق را از مرز ترکیه وارد اروپا کند. حال ممکن است اهالی منطقه به دلیل فقر در ازای 300 تا 400 هزار تومن تفنگچی آن قاچاقچی‌ها شود و در این میان اگر آن حمل کننده یا قاچاقچی کشته شود اگر خانواده هنوز جوانی داشته باشد نیروهای تروریستی و باندهای قاچاق از او می‌خواهند که به گروه‌های تروریستی بپیوندد و در این صورت ما یک نیروی بالقوه در اختیار گروه‌هایی مثل جیش العدل قرار داده‌ایم.

نمی‌توان در منطقه‌ای توسعه ایجاد کرد که در آنجا، فرد یک شغل خطرناک را به این دلیل که هیچ ندارد، می‌پذیرد. اگر فرد یک شغل با ثبات و درآمد داشت، این کار را نمی‌کرد. مسئله قاچاق یک مافیای جهانی بسیار بسیار پیچیده است و از 80 میلیارد دلار درآمد قاچاق 350 میلیون دلار آن به کشاورزان و حمل کنندگان می‌رسد. این پرسش که چرا کشور نتوانسته است برای یک فرد درآمدی ایجاد کند که به یک حمل کننده و قاچاقچی بدل نشود، تاکنون پاسخی نداشته است.

 

شما اشاره کردید که در منطقه کمتر سرمایه گذاری توسعه ای شده است، اما ما در منطقه بندر و منطقه آزاد چابهار را داریم که دولت در آن سرمایه گذاری زیادی کرده و می‌تواند راهگشای مشکلات منطقه باشد

بندر چابهار می‌تواند یک راه حل باشد اما به شرطی که توسعه به درستی در آنجا پیاده شود. در حالی که هم اکنون در سه کیلومتری بندر چابهار که از همه نوع امکانات رفاهی و خدماتی برخوردار است، منطقه‌ای به نام ماهیگیران وجود دارد که مردم آن در سطح محرومیت بسیار بالایی قرار دارند. پس این نوع توسعه تک قطبی بسیار برای منطقه خطرناک است و در آینده فرزندان افرادی که در منطقه زندگی می‌کنند با توجه به تفاوت‌ها منشاء خطر می‌شوند. ضمن اینکه دلیل عدم جذب افراد بومی در بندر چابهار هم این است که افراد یا باید سرمایه داشته باشند که در بندر غرفه بزنند یا تحصیلاتی داشته باشند که در ساختار اداری جذب شوند، در حالی که در بخش خدمات هم به غیر بومی‌ها راحت تر کار داده می‌شود. در واقع دو دنیای متضاد وجود دارد که یکی دنیای بندر آزاد و دیگری دنیای بومی‌ها است.

پس زمانی می‌توان از چابهار به عنوان محرک توسعه در منطقه استفاده کرد که آدمی که در آنجا زندگی می‌کند هم در این رونق شریک باشد و نه تنها تبعیضی نسبت به او انجام نداد بلکه به دلیل شرایط منطقه اشتغال و سایر نیازهای او را در اولویت قرار داد. علاوه بر آن برای اینکه چابهار به یک محرک توسعه برای منطقه بدل شود، نیاز است که ایران با افغانستان و آسیای میانه و مرکزی به تفاهمی برسد که واردات و صادرات این منطقه از چابهار انجام شود. زمینه این موضوع فراهم است و هندی‌ها و چینی‌ها آمادگی دارند که در چابهار سرمایه گذاری کنند و حال باید دولت به موضوع وارد شود.

 

و برای جمع بندی و کلام آخر مطلبی هست که علاقه مند باشید اضافه کنید؟

ملازهی: برای توسعه منطقه سیستان و بلوچستان به دو تغییر ذهنیت در مردم منطقه و دولت نیاز داریم که هر دو باید به این سمت بروند که مشکل شیعه و سنی، زابلی و بلوچی نیست، مشکل فقر است. بنابراین اگر بخواهیم برای منطقه راه حلی پیدا کنیم به نظر می‌رسد باید به موضوعات اقتصادی، سیاسی و مذهبی و فرهنگی نگاهی عدالت محور داشته باشیم. به تصور من، سیستان و بلوچستان باید فارغ از قومیت و مذهب دیده شود. برای توسعه منطقه یک سرمایه گذاری کلان و درست دولتی لازم است، سرمایه کوچک در آنجا پاسخ نمی‌دهد. ضمن اینکه امکانات محیطی وجود دارد، آب هست و منطقه بسیار برای کشاورزی مستعد است اما سرمایه گذاری متمرکز نیاز دارد و واقعیت این است که مردم محلی تخصص لازم را ندارند. در عین حال دولت باید در یک قالب تعریف شده نیازسنجی کند که کجا کشاورزی و کجا تجارت و صنعت کارآمدی دارد.

از سوی دیگر معتقدم برای موضوع تقدیر گرایی، باید از روحانیون کمک بخواهیم که با آن مقابله کنند. به عنوان مثال روحانیت تسنن می‌تواند نظریات مثبت تری نسبت به گرفتن وام و پرداخت سود برای پروژه‌های عمرانی بدهد. در واقع بخشی از این ذهنیت باید از سوی علمای مذهبی حل شود و به آن‌ها قبولاند که دنیای جدید و اسلام هماهنگ با توسعه باید ذهنیت خود را تغییر دهد ضمن اینکه نسل تحصیل کرده جامعه هم می‌تواند در تغییر این ذهنیت کمک کند.

منطقه ای مانند سیستان و بلوچستان به رغم اینکه می گویند منطقه ای خشک و بی‌آب است، با تهدید باندهای مواد مخدر روبروست و شهرها و روستاهای آن پراکنده است اما امکانات طبیعی دارد که اگر دولت تلاش کند می‌تواند وضع را تغییر دهد و با یک برنامه ریزی درست و عدالت محور منطقه را بسازد. موضوعی که درباره توسعه استان سیستان و بلوچستان وجود دارد این است که می‌توان منطقه را مزیت یابی کرد تا ببینیم چه موضوعاتی به عنوان محرک توسعه در آن منطقه پاسخ می‌دهد. این کار نیاز به آگاهی دارد و با نگاه فرقه گرایانه و قوم گرایانه مشکل حل نمی‌شود.

جمال زهی: من هم معتقدم از ظرفیت‌های منطقه بهتر می‌توان استفاده کرد. روحانیون منطقه هم می‌توانند در تغییر نگرش پیروان خود به موضوعاتی مانند کار و سرمایه گذاری کمک کنند و از این راه با دولت همکاری و فرایند توسعه را در منطقه تسهیل کنند. در نهایت این که نسل تحصیل کرده و آگاهی در منطقه شکل گرفته است که فرصت خوبی برای ساختن استان ایجاد می‌کند. دولت هم همانطور که آقای روحانی وعده داده است می‌تواند با جذب نیروهای بومی در رده‌های بالا دررفع احساس تبعیض در منطقه گام‌های مهم و اساسی بردارد.